رمان خیانت

منا تسلیمی منا تسلیمی منا تسلیمی · 1403/06/13 23:33 · خواندن 1 دقیقه

پارت هشتم

لایلا: خب تو میای خونم بعد یه جوری سر در میاری که کامیلا کجاست بعدش....... تو و مایکل فکر کردین من احمقم 

آدرین به سختی جواب می‌دهد: باشه قبول تو نقشمونو فهمیدی حالت می خوای چی کار کنی؟

لایلا: خب فردا عروسی می کنیم و به لندن میریم

آدرین: دیگه داری میری رو عصابم 😤

لایلا: باشه پس خودت خواستی بکشمش بعد جنازشو میدم به سگ هام بخورنش که خوانوادش حتی قبری هم برای اینکه بالاش زار بزنند نخواهند داشت

آدرین با حرس: اگه قبول کنم مرینتو آزاد می کنی 

لایلا: وقتی پامون به لندن برسه آزادش می کنم

آدرین: ازت متنفرم  

 

 

نهایتا دو تا پارت دیگه مونده بعدش قراره رمان جدید بزارم

شرت پارت بعد ۵ لایک

به نظرتون آدرین حق داره همچین کاری با مرینت بکنه؟