رمان 🔥 خیانت 🔥
پارت پنجم
مایکل: چون اگه نمی گرفتمت اونوقت لایلا یکیو استخدام می کرد تا به نامزدم تجاوز کنه
مرینت: گیج شدم 😐
مایکل: ببین لایلا دختر یه مافیای بزرگه که پارسال مرد و چون به جز لایلا بچه دیگه ای نداشت لایلا جاشو گرفت لایلا از قبل این که به ی مافیا بشه عاشق آدرین شده بود ولی آدرین عاشق تو بود و اونو پس زد از اون موقع تا هالا لایلا منتظره که یه جوری تو رو از آدرین جدا کنه و جاتو بگیره امروز منو تحدید کرد که اگه تو رو ندزدم به نامزدم تجاوز میکنه و الان نامزد من دست اونه ولی من می خوام به تو و آدرین کمک کنم و اگه لایلا بفهمه کار نامزدم تمومه حالا فهمیدی؟
مرینت: اره خب اینجوری اگه آدرین نامزدتو نجات بده و بعد تو منو آزاد کنی خوب میشه نه؟
مایکل: ببین تو آزادی فقط اگه بزارم بری لایلا به نامزدم آسیب میرسونه و اینی که میگی درسته فقط به یه سری جزئیات نیاز داره
مرینت: میشه به آدرین زنگ بزنم؟
مایکل: اره ولی بعدش باید یه ویس ساختنی برای لایلا بفرستیم
مرینت: باشه گوشیم کجاست؟
مایکل: یه دقیقه صبرکن
مرینت
نشستم روی تخت واقعا گیج شده بودم مایکل دم در خونم یه جوری باهام حرف زد که مطمعن بودم وقتی به هوش اومدم لخت روی یه تخت خوابیدم ولی الان داره میگه می خاد بهم کمک کنه مایکل اومد و گوشیمو داد دستم منم زنگ زدم به آدرین
آدرین
از خواب بیدار شدم نمیدونم کی خوابم برده بود گوشیم داشت زنگ میزد مرینت بود سریع برداشتم
آدرین: الو سلام مرینت خوبی خیلی دلم برات تنگ شده
مرینت: ممنون منم دلم برات تنگ شده مایکل همچیز رو بهم گفته
آدرین: مرینت باید با مایکل همکاری کنیم و نامزدشم نجات بدیم لایلا هم رو گیر بندازیم
مرینت: میدونم و ای کاش میشد بیای اینجا
آدرین: منم میخوام ببینمت ولی باید صبور باشیم حالا گوشی رو بده مایکل باید باهاش حرف بزنم
مرینت: باشه خدا حافظ
آدرین: خدا حافظ
مایکل: الو سلام
آدرین:سلام
مایکل: آدرین من یه نقشه دارم
آدرین: بگو
مایکل: نقشه اینه ........................
سلام
من میدونم که چون رمان اولمه طبیعیه که همایتا کم باشه ولی نه که دیگه اصلا نباشه پس لطفا همایت کنید ممنونم که این پارت رو خوندین❤